5 اقدام کليدي براي بهبود «سلامت روان»
آمار نشان ميدهد در انگليس بيش از يک چهارم مردم با اختلالات خُلقي و مشکلات رواني متعدد دست به گريبان هستند.
به گزارش ايسنا، با وجود آمار بالاي مبتلايان به اختلالات رواني در ميان کودکان و همچنين بزرگسالان، تنها تعداد کمي از اين افراد از خدمات سلامت روان در اين کشور بهرهمند ميشوند.
روزنامه گاردين در گزارشي در اين زمينه منتشر کرد: کارشناسان انگليسي معتقدند براي بهبود وضعيت سلامت روان در جامعه توجه به نکات و توصيههاي زير ضروري است:
1- ارائه آموزشهاي سلامت روان در تمام مدارس
آمارها نشان ميدهد در مدارس انگليس به طور متوسط در هر کلاس سه دانشآموز دچار مشکلات رواني هستند و اغلب اين مشکلات، معضلات رفتاري است که بر آينده اين دانشآموزان تاثيرگذار خواهد بود و خطر ابتلا به بيماريهاي ديگر رواني را افزايش داده و سلامت جسمي آنها را نيز تهديد ميکند. اين مشکلات همچنين احتمال گرايش به موادمخدر و تخلفات را نيز براي اين دانشآموزان در سنين بزرگسالي به همراه دارد.
مدرسه بهترين مکان براي بهبود سلامت روان کودکان است چراکه آنها بيشترين زمان خود را در مدرسه ميگذرانند. تقريبا در تمامي مدارس هميشه تعليمات و آموزشهاي سلامت روان ناديده گرفته ميشوند. آموزشهاي معلمان نيز اغلب شامل رشد و سلامت کودکان نميشود. کارشناسان ميگويند در تعداد کمي از مدارس انگليس آموزشهاي عاطفي و اجتماعي وجود دارند که به ارائه برنامههايي در خصوص سلامت روان ميپردازند و روش اين مدارس و آموزشهاي آنها در اين زمينه بايد تبديل به هنجارهاي اجتماعي شود. علاوه بر اين آموزش به تنهايي کافي نيست بلکه بايد برنامههاي کاربردي براي تشخيص نگرانيهاي کودکان، بهبود شرايط خانواده و والدين آنها نيز براي بهبود سلامت روان دانشآموزان در نظر گرفته شود.
2- اختصاص خدمات خصوصي سلامت روان براي مادر و فرزند
به گفته متخصصان از هر 10 زني که باردار ميشوند يک نفر در طول بارداري و يا پس از آن دچار مشکلات رواني ميشود و اين زنان اغلب از هيچ کمک و خدماتي بهرهمند نميشوند و حتي اين مشکلات در تعداد بسيار کمي از آنها تشخيص داده ميشوند. تاثير مشکلات رواني مادران بر فرزندانشان ميتواند بسيار وحشتناک باشد که در انگليس هزينه سالانه 8 ميليارد پوندي براي آن برآورد شده است. در واقع مادران حتي از مشکلات روحي و رواني خود آگاه نيستند و همواره سلامت جسمي بر سلامت رواني آنها اولويت دارد. در اين کشور زناني که پس از زايمان دچار مشکلات حاد رواني ميشوند به بيمارستانهاي رواني برده ميشوند و به ناچار از فرزندانشان دور ميمانند که اين موضوع به نوبه خود موجب استرسهاي پنهان براي همه اطرافيان و اعضاي خانواده ميشود.
3- عدم جدايي بيماران رواني از اجتماع
جدا کردن بيماران رواني از اجتماع براي سلامت روان آنها بسيار فاجعهبار است و ميتواند خطر ارتکاب به جرائم و تخلفات را در اين افراد افزايش دهد. در واقع ضعف سلامت روان در افراد هم علت و هم معلول جرايم است. 70 درصد از مجرمان مشکلات مختلف رواني دارند و از هر 10 نفر، يکي از آنها دچار مشکل شديد رواني است. در شرايط سخت بيماري، بيمار بايد تحت معالجات مختلف گفتاردرماني و مشاورههاي مختلف قرار بگيرد چراکه جدا کردن آنها از جمع يا نگهداري در زندان و بيمارستان به مراتب شرايط را بدتر ميکند.
4- استخدام بيماران رواني
بيش از نيمي از بيماران رواني علاقهمند به کار کردن هستند اما کمتر از يک مورد در هر 10 نفر آنها موفق به اشتغال ميشود. شايد نرخ پايين اشتغال در اين افراد به اين خاطر باشد که آنها نميتوانند کار کنند يا نبايد کار کنند. در واقع هنوز اين ترس و تبعيض در استخدام بيماران رواني وجود دارد و به همين خاطر حمايتهايي در اين زمينه بايد در نظر گرفته شود، چراکه انجام کارهاي روزانه تمام وقت براي بيماران رواني و تسريع در بهبودي آنها، بسيار مفيد است.
5- کمک به مبتلايان به بيماريهاي جسمي مزمن
بيماران مبتلا به ديابت، سرطان و کساني که مشکلات قلبي دارند اغلب از علائم مشکلات رواني غافل ميشوند در حالي که يک سوم از اين بيماران داراي نشانههاي اختلال رواني هستند. در واقع مدتهاست که بيماريهاي جسمي و رواني به طور مجزا درمان ميشوند و در حالي که اين جسم و روان انسان از هم جدا نيستند و بروز مشکل در يکي بدون شک ديگري را نيز تحت تاثير قرار ميدهد و بنابراين مبتلايان به بيماري هاي جسمي به لحاظ رواني نيز بايد تحت نظر متخصص و مشاور قرار بگيرند.